رفتن به بالا
  • شنبه - ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۶
  • کد خبر : ۵۲۸
  • مشاهده :1,473 views
به بهانه هشت میلیاردی شدن اکران «من سالوادور نیستم» ، به کارگردانی منوچهر هادی و به قلم رضا مقصودی

وقتی «من سالوادور نیستم!» جلو می‌زند!

جای تعجب ندارد اگر فیلم زردی مثل «من سالوادور نیستم» این روزها یکه‌تاز گیشه‌ی سینماها باشد. فیلمی با بازی نسبتا خوب و حرفه‌ای رضا عطاران به همراه یکتا ناصر ، که نه‌تنها ضعف بازیگران برزیلی فیلم را پوشش می‌دهد ، بلکه توانسته است روایت بسیار سطحی و ضعیف فیلم را هم تا آخرین دقایق ، […]

جای تعجب ندارد اگر فیلم زردی مثل «من سالوادور نیستم» این روزها یکه‌تاز گیشه‌ی سینماها باشد. فیلمی با بازی نسبتا خوب و حرفه‌ای رضا عطاران به همراه یکتا ناصر ، که نه‌تنها ضعف بازیگران برزیلی فیلم را پوشش می‌دهد ، بلکه توانسته است روایت بسیار سطحی و ضعیف فیلم را هم تا آخرین دقایق ، قابل تحمل کند.

۲۰۱۶-۰۴-۰۲ ۱۷.۲۶.۵۲

داستان فیلم درباره خانواده‌ی آقای ایزدی است. ناصر ایزدی و همسر محجبه‌اش با پیدا کردن مبلغی هنگفت و بازگرداندن آن به صاحبش خیلی زود به تیتر اول روزنامه‌ها و اخبار ایران تبدیل می‌شوند. این اتفاق آن‌قدر مهم بوده که آن‌ها حتی میهمان برنامه «ماه عسل» و ویژه‌برنامه‌های صدا و سیما می‌شوند و از اخلاق‌مداری یک مسلمان ایرانی صحبت می‌کنند. ناصر ، پدر خانواده که یک معلم است ، بسیار پایبند به اصول مذهبیست. پایبندی‌هایی که در سیر کلی داستان ، هر از چندگاهی به چالش کشیده می‌شوند و ضمن ایجاد یک زندگی پر پیچ و خم برای خانواده‌ی ایزدی ، باعث خنده‌‌ی تماشاچی ها نیز می‌شوند.

918

بعد از به شهرت رسیدن ، این خانواده ، به عنوان چهره‌ی سال ، میهمان افتخاری یکی از آژانس‌های مسافرتی بین المللی برای سفر به برزیل می‌شوند. ناصر ابتدائا مخالفت می‌کند و علت این مخالفت را هم وضعیت نامساعد برزیل برای یک خانواده مسلمان می‌داند. اما نهایتا با اصرارهای همسرش با این سفر موافقت می‌کند و همراه با سیامک ، نماینده‌ی آن آژانس مسافرتی به برزیل می‌روند ؛ غافل از اینکه ماجرای آژانس مسافرتی و چهره‌ی سال شدن ، صرفا نقشه سیامک بوده است تا بخاطر شباهت ناصر به «سالوادور» ،‌ نامزد سابق دختر مورد علاقه‌اش «آنجل» ، سناریویی ترتیب بدهد تا او برای یک ساعت نقش همسر آنجل را در حضور مادربزگش بازی کند ،‌ چرا که مادربزرگ بیماری سختی دارد و می خواهد قبل از مرگش بخش قابل توجهی از ثروتش را به عنوان هدیه‌ی ازدواج به فرزند خوانده‌اش آنجل و همسرش سالوادور ببخشد. البته نه آنجل و نه سیامک هیچکدام قصد سویی ندارند. سیامک به واسطه سفرهای پیاپی با آنجل آشنا می‌شود و شیفته روحیات و اقدامات انسان‌دوستانه‌اش می‌شود. اما وقتی میبیند که آنجل به زودی با سالوادور ازدواج می‌کند ، تصمیم می‌گیرد که پیشنهاد ازدواجش را مطرح نکند. حال که سالوادور کلاهبردار از آب درآمده است او نیز تصمیم می‌گیرد تا به آنجل کمک کند و یتیم خانه “مادر ترزا” را که محل پرورش آنجل هم بوده و قرار است تعطیل شود با پول مادربزرگ احیا کنند و با این کار خودش را به آنجل ثابت کند.

۲۰۱۶-۰۴-۰۲ ۱۷.۲۶.۱۰

ناصر وقتی از ماجرای آنجل و نیت خیر او باخبر می‌شود ، دلش می‌سوزد و حاضر می‌شود برای مدت کوتاهی و بدون اینکه همسرش بویی ببرد ، نقش همسر آنجل را بازی کند. او وقتی برای طبیعی‌تر شدن داستان و اینکه آنجل بتواند به او دست بزند تا مادربزرگ شک نکند ، پیشنهاد صیغه را مطرح می‌کند ، سیاوش ناراحت می‌شود و کل ماجرا را برایش بازگو می‌کند. رفته رفته این داستان بیشتر گره می‌خورد و پای همسر ناصر که به او شک کرده است نیز به این ماجرای مخفیانه باز می‌شود.

photo_2016-03-08_22-44-43

«من سالوادور نیستم» را می‌توان یکی از بی‌قید و بندترین آثار سینمایی دانست. با شروع فیلم و در همان دقایق ابتدایی شاهد مبتذل‌ترین دیالوگ‌ها هستیم که با درون‌مایه‌ی طنز ، بین ناصر و همسرش رد و بدل می‌شود. این ابتذال حتی فراتر از دیالوگ می‌رود و در ادامه و با سفر خانواده ایزدی به برزیل ، جلوه بصری نیز پیدا می‌کند. در بسیاری از صحنه‌ها ، خارج از افراد حاشیه‌ی فیلم ، خود بازیگران اصلی برزیلی نیز پوشش مناسبی ندارند.

علاوه بر این ، ناصر به عنوان پدر خانواده ایزدی و به عنوان یک مسلمان ، رفتارهای وسواسی عجیب و غریبی انجام می‌دهد که واقعا اغراق آمیز به تصویر کشیده شده است ؛ هرچند به شدت مخاطب را می‌خنداند. مثلا در صحنه‌ای از فیلم ، وقتی دختر خردسالشان می‌خواهد آبمیوه بنوشد ، از ترس اینکه مبادا در آن الکل وجود داشته باشد با عصبانیت جنجال به پا می‌کند و مانع نوشیدن آن می‌شود و یا همه مواد غذایی یخچال هتل را دور می‌ریزد ، چون شک دارد که در آن گوشت خوک به کار رفته یا نه و یا اصلا ذبح شرعی در کار بوده است یا نه!  و یا مانع تماشای قفس میمون ها در باغ وحش می‌شود تا مبادا دخترشان چیزهای بدی تماشا کند!

CYMERA_20150914_011518

شاید اگر چاشنی ابتذال را از «من سالوادور نیستم» حذف کنیم ، از جذابیت‌های فیلم به شدت کم شود و دیگر مخاطب را تا دقیقه آخر در سالن سینما نگه ندارد.

البته در کنار همه نقدهایی که به این اثر سینمایی وارد است ، یک نکته بسیار حائز اهمیت است و آن این است که شخصیت همسر ناصر ، هر چند در خارج از کشور چادر به سر نمی‌کند ، اما کودن نیست ، با فرزندش و همسرش هیچ مشکلی ندارد و بی‌سواد نیست و انگلیسی هم می‌تواند حرف بزند ؛ درست برخلاف بسیاری دیگر از فیلم های سینمایی که در آنها شخصیت محجبه ، یا دزد و بی‌سواد است ، یا دروغ‌گو و حیله‌گر و یا حداقل بدبخت‌ترین موجود عالم! باید به کارگردان این اثر آفرین گفت که این مسئله را از قلم نینداخته و حداقل اندکی تلاش کرده است تا چهره صحیحی از خانم‌های مححبه را به تصویر بکشد.

همچنین فضای صمیمی بین اعضای این خانواده و محبت و اعتمادی که تا آخر فیلم بینشان جریان دارد از نکات مثبت فیلم تلقی میگردد. نکته‌ای که متاسفانه حلقه مفقوده این روزهای سینمای جمهوری اسلامی است و بدون استثنا در قریب به اتفاق آثار سینمایی مسئله خیانت و بی‌اعتمادی همسران و نیز تاکید بر خانواده‌های دو نفره دیده می‌شود و به عنوان مشکل اصلی و بزرگ جامعه ایران تلقین می‌گردد و اصلا خبری از نمایش یک خانواده تراز نیست!

ناصر و همسرش ، هر دو هوای همدیگر را دارند و مواظبند تا مبادا با انجام کار نادرستی ، کانون گرم و صمیمی خانواده شان دچار تزلزل شود. و همه اینها در کنار آن دسته از طنزها و دیالوگ‌های زیبای فیلم که از ابتذال کمی فاصله دارد ، این صمیمیت را از فضای شعارزدگی دور نگه میدارد و واقعی جلوه می‌کند.

slider_20160327210023

راستش سخت است که «من سالوادور نیستم» را در زمره فیلم های زرد به حساب آورد. از طرفی هم مولفه‌های لازم از جمله فیلمنامه‌ی قوی را برای قرار گرفتن در زمره یک اثر فاخر به همراه ندارد. اما به هر حال فروش هشت میلیاردی این اثر در این زمان نسبتا کم ، تلنگری است برای جریان روشنفکر سینما که کمی محاسبات خود را تغییر دهند و قصه‌هایی را روایت کنند که ضمن دور بودن از هرگونه سیاه‌نمایی نسبت به جامعه امروز ایران ، برخاسته از زندگی جامعه مومن ایران باشد تا بر دل مخاطبان بنشیند و بذر امید را در دل مردم بکارد ، نه اینکه مانند فیلمهایی که حتی ممکن است برگزیده‌ی جشنواره‌ای منسوب به فجر انقلاب باشند ، مردم را بخاطر زندگی در این نظام ملامت کند و احیانا نامش «ابد و یک روز» هم باشد! فیلمی که میزان فروش و استقبال از آن به گرد فیلم زردی مثل «من سالوادور نیستم» هم نمی‌رسد!

◀محمد مهدی قاری / سال سوم معارف اسلامی و حقوق

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه